اشک های ماهی
اشک های ماهی
داخل رستوران یه آکواریوم بود داخل آکواریوم هم چند تا ماهی اسکار با چند تا ماهی دیگه که اسمشونو نمیدونستم بودن
داشتیم ناهار رو میخوردیم که معمار یه نگاهی به آکواریوم کرد و برگشت به مشاور گفت نظرت درباره ی آکواریوم چیه ؟
معمار از دوستای مشاور بود باهم از تهران اومده بودن
مشاور جواب نداد فقط یه نگاهی به معمار کرد و جواب نداد...
بعد از من پرسید نظرت چیه؟
من هم از همه جا بیخبر گفتم خب اگه قرار باشه تمیزش کنم نه ولی بخوام نگاه کنم اره
گفت نه کلا نظرت چیه ؟
گفتم آره چیز قشنگیه
دوباره از مجری همین سوال رو پرسید؟
مجری هم گفت برا نگاه کردن خوبه
معمار گفت چرا آدما از زندانی کردن ماهی لذت میبره ؟ به ماهیا نگاه کنید دارن گریه میکنن چشماشونو ببینید دارن التماس میکنن
گفتم خب اینا حتی نمیفهمن که زندانی شدن
گفت مشکل ما ادما همینه که فکر میکنیم خیلی میدونیم...
پ.ن:فرق معمارا با ادمای معمولی همینه D:
عکس نوشت: ماهیه اگه نفهمیدینD:
بعدا نوشت:رمان غریبه های کنکوری محمد رنجبر هم از همین معماره